کد مطلب:102490 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:337

جنگ فروزان می شود











ماه های حرام سپری شدند و مذاكره برای آشتی به نتیجه نرسید، زیرا امیرالمومنین كه سرانجام این جنگ را به روشنی می دید و به نیكی می دانست كه فاجعه ی آن برای جهان اسلام همیشگی است، به حقیقت می كوشید كه مسلمانان را از این جنگ برهاند، لیكن معاویه كه هم جنگ را به زیان خود پیش بینی می كرد و هم می دانست كه با آشتی به نتیجه و هدفی كه دنبال می كند نخواهد رسید، از فرصت ماه های حرام برای به تاخیر انداختن جنگ و آماده ساختن خود و سپاهیانش و راه یافتن خستگی و ناامیدی در سپاه علی، سود می جست. و چون ماه های حرام بی هیچ نتیجه ای به سر رسید و افرا امام پیوسته او را برای آغاز كردن به جنگ زیر فشار گذاشته بودند، امیرالمومنین (ع) در شب نخست ماه صفر سال 37 هجری به افراد خود اعلام كرد كه برای جنگ آماده شوند. و آن حضرت خود تا سپیده دم بیدار مانده گاهی به فرماندهان رهنمودهایی برای جنگ می داد، گاهی به فراهم ساختن ابزارهای جنگی و ایجاد آمادگی در سربازان می پرداخت و گاه به نماز شب و عبادت و مناجات و راز و نیاز با پروردگار می ایستاد. از جمله دعاهای او این است:

«اللهم الیك افضت القلوب و مدت الاعناق و شخصت الابصار و نقلت الاقدام و انضیت الابدان. اللهم قد صرح مكنون الشنان و جاشت مراجل الاضغان. اللهم انا نشكو الیك غیبه نبینا و كثره عدونا و تشتت اهوائنا. (ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین)...

اللهم ان اظهرتنا علی عدونا، فجنبنا البغی و سددنا للحق و ان اظهرتهم

[صفحه 429]

علینا فارزقنا الشهاده، واعصمنا من الفتنه.»[1].

خدایا دلها به سوی تو نزدیك شده و گردن ها به سوی تو كشیده شده و چشم ها به سوی تو دوخته شده و گامها به سوی تو برداشته شده و تنها در راه تو نزار. خدایا دشمنی های پوشیده آشكار گردیده اند و دیگهای كینه به جوش آمده اند. خدایا به پیشگاهت خواهیم نبودن

[صفحه 430]

پیامبرمان را و بسیاری دشمن مان را و پراكندگی خواسته هایمان را. «خدایا میان ما و مردم ما به حق راهی بگشای كه تو بهترین راهگشایی»... خدایا اگر ما را بر دشمن مان پیروز گردانیدی پس ما را از ستم و تجاوزخواهی بركنار دار و برای پیمودن راه حق گامهای ما را استوار دار و اگر دشمن را بر ما پیروی ساختی پس شهادت را روزی ما كن و از آشوب آزمایش نگاهداریمان فرما!

امیرالمومنین در این دعا، نه تنها از خدا می خواهد كه او را در كار خود موفق كند، بلكه در آغاز دعا اوضاع و احوال اجتماعی و آهنگ و اراده ی افراد را، برای خود و دیگران، به زبان می آورد تا بدانند كه چرا می جنگند و چرا بدین جا آمده اند و خود و دشمن در چه شرایطی هستند و در دنباله ی آن از خدا می خواهد كه راهی برای رفتن به سوی حق و شناخت حق و عمل كردن به حق، در برابر هر دو سوی اختلاف كه آماده ی جنگ هستند، بگشاید، زیرا امیرالمومنین بسیار تلاش كرد كه حق را به دشمن بشناساند و او را به كاربرد حق وادارد، اما دشمن ستیزه جو با شناخت حق آن را نادیده گرفت، زیرا عمل كردن به حق به زیان سودها و خواسته های او بود.

امیرالمومنین در دعای دیگری- كه چون به همین مناسبت گفته شده به دنبال این دعا افزوده شد- به درگاه خدا چنین می نالد كه پس از تلاش برای بركنار ماندن از جنگ و برادركشی، اكنون كه آن تلاشها بر دشمن موثر نیفتاد و اكنون كه چاره ای جز جنگیدن نمانده است، از آن جا كه جنگ ما برای رسیدن به خواسته های شخصی و بهره های گروهی و مانند این ها نیست و هدفش دفاع از حق است و جلوگیری از فرمانروا شدن باطل و همه ی كوشش ما بر این است كه همگان به حق آگاهی یابند و به حق رفتار كنند، پس اگر ما را بر دشمن پیروز گردانیدی، لطف آگاهی یابند و به حق رفتار كنند، پس اگر ما را بر دشمن پیروز گردانیدی، لطف هدایت خود را پس از پیروزی نیز از ما دریغ مكن و ما را از تجاوز به حق شكست خورده و پیروز بركنار دار و گام ما را همچنان در راه خودت بر صراط حق

[صفحه 431]

استوار دار، مبادا غرور پیروزی ما را مست و از خود بیخود كند و از جاده ی مستقیم حق منحرف گرداند و درباره ی دوستان و دشمنان به كاری خلاف حق و به نام حق در جهت منافع و خواسته های خودمان دست بزنیم و اگر خواست و حكمت و قانون حاكم بر اجتماعات بشری تو بر این قرار گرفت كه دشمن بر ما پیروز شود، باز هم ما را بر راه حقی كه داریم و نیت و اندیشه ی حقی كه در سر می پرورانیم، مخلص و پایدار بدار تا كشته هایمان در راه تو كشته شده باشند و شهید به شمار روند و زندگان شكست خورده و گرفتار یا آزادمان از دچار شدن به فتنه و آزمایش و گرفتاری دشمن در امان بمانند و باز هم از رفتن به راه تو به بیراهه نروند.

و پس از این دعا، به یاران خود كه آهنگ جنگ دارند چنین آموزش می دهد:

«لا تقاتلوهم حتی یبدووكم، فانكم بحمد الله علی حجه و ترككم ایاهم حتی یبدووكم حجه اخری لكم علیهم. فاذا كانت الهزیمه باذن الله فلا تقتلوا مدبرا و لا تصیبوا معورا و لا تجهزوا علی جریح و لا تهیجوا النساء باذی و ان شتمن اعراضكم و سببن امراءكم...»[2].

[صفحه 432]

با آنان كارزار نكنید تا آنان به جنگ با شما بیاغازند، زیرا، سپاس و ستایش خدای را، شما بر حجت و دلیلی استوارید و رها كردنتان ایشان را تا آنان به كارزار با شما آغاز كنند، حجت دیگری به سود شما بر زیان آنان به شمار می رود. پس هنگامی كه (جنگیدید و) به دستوری خدا شكست (بهره ی آنان) شد و گریختند، نه پشت كرده را بكشید و نه از پای افتاده را آسیبی برسانید و نه كار زخم دیده ای را به پایان ببرید و نه زنان را با هرگونه آزار رسانیدنی برانگیزید، اگرچه آبروهایتان را به بدی یاد كنند و به فرماندهانتان دشنام دهند...

كسی كه حجت و رهنمودی برای رفتن به سوی حق در دست دارد و به روشنی می داند كه به دنبال هدف حقی در تكاپو است، هرگز نه خشمگین می شود و نه زور می گوید و نه كاری برخلاف حق انجام می دهد. جنگیدن در راه حق با دشمنی كه آگاهانه به دنبال باطن است، بر پایه و با وسیله ی حق باید انجام پذیرد، از این رو طرفداران حق، اگرچه حاضرند جان خ ود را فدای حق سازند، لكین می كوشند كه دشمن را هم به سوی باطل راهنمایی نكنند و به همین جهت به جنگ آغاز نمی كنند، اگر دشمن دست از باطل خود برنداشت و به جنگ اغاز كرد، این خود دلیل و حجت دومی است در اختیار طرفداران حق علیه باطل و نشان می دهد كه در راه باطل خود از هیچ وسیله ی نادرستی دریغ نمی ورزند.

امیرالمومنین با این رهنمود به یاران خود اجازه ی جنگیدن داد، از آغاز ماه صفر تا چند روز، در میان هر تدو سپاه جنگ تن به تن و انفرادی انجام می گرفت و این كار تا غروب هر روز ادامه داشت، از هر سو كسانی كشته یا پیروز می شدند. چون امام به فرسایشی بودن این روش پی برد، پس از چند روز فرمان حمله ی عمومی را صادر

[صفحه 433]

كرد. حمله ی عمومی نیز روزها انجام می گرفت و شبها به استراحت و ترمیم جنگ افزارها و آماده شدن می پرداختند.

سرانجام روز سیزدهم ماه صفر حمله ی عمومی به گونه ای بود كه در پسینگاه آن روز هیچ یك از دو سوی جنگ نتوانستند دست از جنگ بردارند. امام فرمان داد كه شب نیز دست از جنگ برندارند، روز بعد هم جنگ ادامه یافت، سپاهیان امام در اردوی معاویه به پیش می تاختند و صفهای شامیان را كه چون باروهایی تو در تو پیرامون خرگاه فرماندهی دفاع می كردند، از هم می دریدند. شجاع ترین فرمانده امام یعنی مالك اشتر صفها را می شكافت و می كوشید خود را به خرگاه فرماندهی معاویه برساند، امام كه همه ی بخشهای صفوف دو سپاه را با دقت زیر نظر داشت، پیوسته از نقطه ای به نقطه ی دیگر می رفت و فرمانهای لازم را می داد، در شب دوم جنگ چنین دستوری صادر كرد:

«معاصر المسلمین! استشعروا الخشیه و تجلببوا السكینه و عضوا علی النواجذ، فانه انبی للسیوف عن الهام. و اكملوا اللامه و قلقلوا السیوف فی اغمادها قبل سلها. و الحظوا الخزر و اطعنوا الشزر و نافحوا بالظبا و صلوا السیوف بالخطا و اعلموا انكم بعین الله و مع ابن عم رسول الله.»[3].

[صفحه 435]

گروه مسلمانان! هراس هشیارانه را پوشش زیر و آرامش و خونسردی را پوشش روی خود گردانید، دندانها را بر هم بفشارید، زیرا این كار شمشیرها را از كاسه ی سر دورتر می كند. زره را بر تن كامل بپوشید و شمشیرها را پیش از بیرون كشیدن در نیام بجنبانید. از گوشه ی چشم با مراقبت بنگرید، نیزه را به چپ و راست بزنید و با دمهای تیز شمشیر (حمله ی طرف خود را) دفع كنید و با گامها(ی چابك خویش) شمشیرها را (به دشمن) برسانید. و بدانید كه شما در زیر چشم بینای خدا و همراه با پسر عم رسول خدا (ص) هستید.

و به دنبال آن چنین آموزش می دهد:

«فعاودوا الكر و استحیوا من الفر، فانه عار فی الاعقاب و نار یوم الحساب. و طیبوا عن انفسكم نفسا و امشوا الی الموت مشیا سجحا. و علیكم بهذا السواد الاعظم و الرواق المطنب، فاضربوا ثبجه، فان الشیطان كامن فی كسره و قد قدم للوثبه یدا و اخر للنكوص رجلا، فصمدا صمدا! حتی ینجلی لكم عمود الحق. (و انتم الاعلون و الله معكم و لن یتركم اعمالكم).»[4].

[صفحه 436]

پس تاختن را پی در پی كنید و از گریختن شرم دارید، زیرا گریختن ننگی است برای بازماندگان گریخته و آتشی است در روز شمار افروخته. و از جانبازی هایتان خود را سرخوش دارید و به سبكی به سوی مرگ گام بردارید. و به شما سفارش می كنم بدین سپاه بزرگتر انبوه و بدین خرگاه طناب افكنده ی تودرتوی، پس قلب و میان آن را نشان كنید و بزنید، زیرا این شیطان است كه در گوشه ای از آن كمین كرده، دستی برای جهیدن و تاختن پیش نهاده و پایی برای پشت كردن و گریختن واپس گذشته است، پس مقاومت مقاومت! تا ستون حق

[صفحه 437]

(در افق پیروزی) برای تان روشن شود و برآید. «در حالی كه شما برتر هستید و خدا با شماست و از پاداش كارهایتان نخواهد كاست.»


صفحه 429، 430، 431، 432، 433، 435، 436، 437.








    1. همان، دعای 15 (از بخش نامه ها) و بخش آخر كلام 171 (بخش خطبه ها).
    2. همان، وصیت 14 در بخش نامه ها.
    3. همان، از كلام 65 بخش خطبه ها.
    4. همان، از كلام 65 بخش خطبه ها.